۸ تیر ۱۳۱۴ ـ ۲۵ بهمن ۱۳۹۷
۳۰ ژوئن ۱۹۳۵ ـ ۱۴ فوریه ۲۰۱۹
زندهیاد بیژن مصاحبنیا صبح روز چهارشنبه ۱۴ فوریه ۲۰۱۹ (۲۵ بهمن ۱۳۹۷)، در پی یک بیماری کلیوی در وستچستر نیویورک درگذشت. پیکر او ۵ روز بعد به وصیت خودش سوزانده شد. بیژن از نسلی عاصی بود که از دوران جوانی در جریان مبارزه برای ملی شدن صنعت نفت جذب جنبش سیاسی شده و مبارزهی سیاسی را آغاز کرده بود و بسیاری از خصوصیات آن نسل را داشت. عصیانگری فردی و اجتماعی و کوشش مداوم برای جستن راه در کشاکشهای زندگی و سیاست را میتوان بارزترین خصیصههای وی دانست.
بیژن در ۸ تیر ۱۳۱۴ در خانوادهای فرهنگی در تهران بهدنیا آمد. پدر را در خُردسالی از دست داد و تحت نظارت مادر سختگیر فرهنگی و موسیقیدان بزرگ شد. مادر بیژن از جمله معدود زنانِ شاگردِ استاد موسیقی درویش خان، و مدیر مدرسه بود. به اصرار مادر او به مدرسه نظام رفت. از همان زمان او خود را هم مصدقی ملی و هم چپ میدانست و تا به آخر این ویژهگی شخصیتی و نظری را حفظ کرد و آن را اعتلاء بخشید.
از مدرسه نظام به دانشکده افسری و همزمان به دانشکده پزشکی دانشگاه تهران رفت. بعد از خاتمه تحصیل همزمان با کار در بیمارستان ارتش دوره تخصصی جراحی عمومی را در دانشگاه تهران آغازکرد. درهمین دوران برای اولین بار ازدواج کرد.
در سال ۱۹۶۳ مخفیانه و از راه قاچاق به دُبی رفت. فرار او در وهلهی اول به دلیل نفرت او از ارتش و زندگی نظامی بود. نزدیک به دوسال را با کارگری در دُبی زندگی کرد. خود او آن دوره را اولین و مهمترین تجربهی واقعی زندگیاش میدانست. در همین دوران و در پی ملاقات عدهای از فعالان جبهه ملی ایران در آمریکا با احمد بن بلا که برای دیدار با اوتانت دبیر کل وقت سازمان ملل به نیویورک رفته بود (فوریه۱۹۶۴)، دولت الجزایر با درخواست آنها برای صدور گذرنامه برای بیژن و رفتن و اشتغال او به حرفهی پزشکی در الجزیره موافقت کرد. اما، با کودتای نظامی بومدین علیه بن بلا (۲۰ ژوئن ۱۹۶۵) بیژن که تازه گذرنامهی الجزایری دریافت کرده بود دیگر قادر به مسافرت به آن کشور نبود. او در سال ۱۹۶۵ با استفاده از آن گذرنامه از طریق بیروت به خانوادهاش در نیویورک پیوست. از آن تاریخ فعالیت سازمان یافته او در صفوف جبههی ملی در تبعید آغاز شد. این جریان بعدها به سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور (بخش آمریکا) تغییر نام داد.
بیژن در آمریکا بهجای ادامهی دورهی جراحی عمومی وارد دورهی روانپزشکی و در حین تحصیل و کار در این رشته شیفتهی روانشناسی بالینی فروید شد. اما، بعدها در سالهای تبعید پس از انقلاب کمکم از این دیدگاه فاصله گرفت و حتی مخالف آن شد. در دیدگاه جدید او رفتارهای هنجار و ناهنجار انسانی دارای دلائل زیستشناختی و ژنتیکی بودند. بیژن به حرفهی خود سخت اعتقاد داشت و پیگیرانه نظرات خود را دنبال میکرد.
اقامت بیژن در اولین دورهی اقامت در آمریکا (۱۳۴۹ـ۱۳۴۴) با کار و تحصیل و فعالیت سیاسی همراه بود. در این دوره او از فعالان سازمان دانشجویان ایرانی در آمریکا (نیویورک) و از اعضای هیئت اجرائیهی جبههی ملی در آمریکا بود.
بیژن جزو اولین گروه از فعالان جبههی ملی در آمریکا بود که به خاورمیانه رفت (تابستان ۱۳۴۹). وی در شکلگیری جبههی ملی ایران (بخش خاورمیانه)، انتشار «باختر امروز» دورهی چهارم و گروهی که بعدها به نام «ستاره» شناخته شد نقش داشت. اما در سال ۱۳۵۱ به دلائل خانوادهگی به آمریکا باز گشت.
او پس از بازگشت به آمریکا گرچه روابط دوستانه خود را با جبههی ملی و اعضای آن حفظ کرد، و در صحنهی سیاسی و نظری فعال ماند، فعالیت سیاسی تشکیلاتی را دنبال نکرد. اما به زمینهی تخصصی خود پرداخت و در عین حال به فعالیت فکری و فرهنگی خود ادامه داد. این نگرش به فعالیت سیاسی و نظری تا آخر عمر با او همراه بود. با فرا رسیدن انقلاب بههمراه چند تن از فعالان مرتبط با طیف فدائیان خلق دوباره در فعالیتهای فکری مشارکت کرد: در تاسیس و انتشار نشریهی نظم نوین ابتدا در ایران و سپس در تبعید سهم عمدهای داشت و بهعنوان فاطمه صنعتکار در آن مقاله مینوشت. هدف این فعالیتها و نوشتهها کمک به پاگیری جنبش مستقل چپ بود.
بیژن مصاحبنیا عصیانگری بود که علیه هر آن چه قراردادی و تصنعی بود بهپا میخاست. او دلباخته سیاست بود و از گام برداشتن در راه آن هراسی نداشت.
بیژن مصاحبنیا عصیانگری بود که علیه هر آن چه قراردادی و تصنعی بود بهپا میخاست. او دلباخته سیاست بود و از گام برداشتن در راه آن هراسی نداشت.