محمد علی خوانساری

۱۶ سپتامبر ۱۹۳۸ ـ ۲۱ مارس ۲۰۱۴

۲۵ شهریور ۱۳۱۷ ـ ۱ فروردین ۱۳۹۳

رفیق عزیز و دیرین مان دکتر محمد علی خوانساری در ساعت ۲ و ۵ دقیقه بعد از ظهر روز جمعه اول فروردین ۱۳۹۳ (۲۱ مارس ۲۰۱۴) در پی دوسال مبارزه با سرطان لوزالمعده در آپارتمان محل سکونتش در شهر نیویورک درگذشت. جنازه او سه روز بعد  به خواست خودش سوزانده شد و خاکسترش را فرزندان او در سه نقط از جهان به آب دریا خواهند سپرد. او سربلند زیست و سر بلند رفت.

 محمد علی خوانساری از پرورش یافتگان دوره پرجوش و خروش جنبش ملی شدن صنعت نفت  بود. تجربه‌های این دوره در شکل گیری و قوام شخصیتش نقش بسزایی داشت. او فعالیت سیاسی خود را از دوره  دبیرستان در اصفهان آغاز کرد و از همان زمان خود را مصدقی و ملی می‌دانست. علی هنوز در دبیرستان بود که کودتای بیست هشت مرداد سرنوشت مصدق، جنبش ملی شدن صنعت نفت و جوانانی همانند او  را  رقم زد. واین نوجوان اصفهانی مانند بسیاری از هم نسلان  پر شر و شور آن زمان بیشتر سیاسی شد. علی شاگرد اول استان اصفهان شد و با قبولی در کنکور پزشکی دانشگاه به تهران رفت و در دانشکده پزشکی به تحصیل پرداخت. شرکت در تظاهرات خودانگیخته دانشجویان در دفاع از مصر  در جریان ملی شدن کانال سوئز در سال  ۱۳۳۵ اولین فعالیت سیاسی او در این دوره بود. وی به زودی به گروه کوچک اما موثر «نیروی نهضت ملی ایران» پیوست  و از طریق آن در شکل گیری فعالیت‌های جبهه ملی نقش بازی کرد. در همین دوره در فردای اولین روز فعالیت‌های جبهه ملی در ۸ دی۱۳۳۹  دستگیر و حدود چهل روز در  قزل قلعه  زندانی شد. بعد از آزادی از زندان، علی با شدت و حدت بیشتری به فعالیت در جنبش دانشجویی و جبهه ملی ادامه داد و در جرگه جمعی قرار گرفت که با عنوان «جمع گویندگان جبهه ملی» نامیده می‌شد.  در روز بعد ازحمله رژیم به دانشگاه در بهمن ۴۱، او در جلسه فعالان جبهه ملی  دستگیر و بازهم حدود یک ماهی میهمان زندان قزل قلعه شد. علی بعد ازپایان دانشکده  پزشکی در سال ۱۳۴۲ برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و پربارترین دوره زندگی خود را آغاز کرد.

محمد علی خوانساری هم اهل علم بود و هم اهل سیاست. او سخت پیگیر تحصیل و آموزش خویش بود و چندی پس از کسب تخصص در طب داخلی با فوق تخصص در قلب و عروق دوره کارشناسی ارشد در تغذیه و بهداشت از دانشگاه کلمبیا را نیز به پایان رسانید. اما، سیاست و فعالیت سیاسی مهمترین سودای این پزشک دانشمند و تیز بین بود. او مبارزات خود را در چارچوب کنفدراسیون محصلین ودانشجویان ایرانی  و جبهه ملی پی گرفت. سهم وی در شکل گیری و ادامه فعالیت جبهه ملی خاورمیانه فراموش نشدنی است.

علی از اعضای هسته‌های اولیه‌ی گرایش سوسیالیستی در جبهه ملی و سپس گروه ستاره بود که  به یاری رزمندگان داخل کشور شتافت و سال‌ها بعد تحت عنوان «گروه اتحاد کمونیستی» فعالیت مستقل خود را آغاز کرد.  علی هرچه داشت به صورت مادی و معنوی در این مسیر گذاشت. با وجود فعالیت‌های علنی و مخفی گسترده کمتر کسی می‌توانست حدس بزند درپشت چهره آرامش چه هیجان و تلاشی در کار است.  «گروه اتحاد کمونیستی» که بعدها به «سازمان وحدت کمونیستی» تبدیل شد عمیقا مدیون تلاش‌ها و فعالیت‌های او بود.

علی خوانساری در عضوگیری و کادر سازی، جمع آوری و اهداء کمک‌های مالی و امور انتشاراتی گروه ستاره و جبهه ملی خاورمیانه و نیز در انجام وظایفی که سازمان‌های انقلابی داخل کشور (به ویژه سازمان چریک‌های فدائی خلق) به عهده‌اش گذاشته بودند از هیچ کوششی فروگذاری نکرد. او هم زمان با انقلاب به ایران بازگشت و در فعالیت‌های سازمان وحدت کمونیستی درگیر شد. اما، به اصرار فعالان سازمان و با توجه به شرایط خانوادگی‌اش بار دیگر به آمریکا بازگشت و در آن جا همچنان به فعالیت سیاسی خویش ادامه داد.

هر آن‌چه نمودار زندگی این مرد بزرگ بود، در رفتنش به سوی مرگ نیز تجلی یافت. از دوسال پیش با پیدایش سرطان لوزالمعده، قامتش راست ترشد و روحیه اش بشاش‌تر از همیشه. یک لحظه شکایت نکرد. پایدار بر آرمان‌های آزادیخواهانه و سوسیالیستی اش محکم  و منضبط به دوستانی که از بیماری او ناراحت بودند دلداری می‌داد. با پیشروی بیماری اش، برجستگی‌های  اخلاقی او نمایان‌تر می‌شد. می‌گفت: هر آن چه در زندگی خواسته‌ام کرده‌ام و از نظر شخصی هیچ مساله‌ای ندارم. تنها آرزویم آزادی و عدالت برای همه مردم دنیاست که مطمئن هستم روزی به دست خواهد آمد. روحیه‌ی علی در این دوسال همساز با درس‌هایی بود  که در طول زندگی داد.

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.